گفتگو با فرهاد آییش و تجربه بازی در فیلم کیمیایی | برای سومین بار مصدق شدم

پای صحبت‌های فرهاد آئیش، بازیگری که در جدیدترین ساخته مسعود کیمیایی ظاهر شده است.

گفتگو با فرهاد آییش و تجربه بازی در فیلم کیمیایی | برای سومین بار مصدق شدم

همشهری- الناز عباسیان: حدود بیست و اندی سال پیش وقتی بعد از سال‌ها مهاجرت به وطنش بازمی‌گردد، عبدالله اسکندری که یکی از چهره‌پردازان و طراحان‌ گریم تراز اول سینمای ایران است او را می‌بیند و در همان دیدار اول به او می‌گوید: «شما باید یک روز نقش مصدق را بازی کنید»! فرهاد آئیش که بازیگری، نویسندگی و کارگردانی در تئاتر را حرفه‌ای آغاز کرد از همان زمان منتظر بود که روزی نقش مصدق را که علاقه خاصی هم به شخصیتش داشت بازی کند. نخستین بار در نمایش «راپورت‌های شبانه دکتر مصدق» در نقش دکتر محمد مصدق روی صحنه رفت و بعد از آن هم همین نقش را در فیلم «تختی» ایفا کرد. حالا به‌تازگی در فیلم «خائن‌کشی»، تازه‌ترین کار مسعود کیمیایی نیز در نقش این سیاستمدار مقابل دوربین قرار گرفته است.

اجازه دهید سؤال نخست را از دکتر مصدق و کاراکتری که شما ۳ بار آن را بازی کرده‌اید بپرسیم. بازی در نقش آدم‌های واقعی و تاریخی به‌ویژه معاصر کار ساده‌ای نیست. چطور شد مایل به بازی در این نقش آن هم برای سومین بار شدید؟ من همیشه نقشی را انتخاب می‌کنم که برایم چالش‌برانگیز باشد و با آن رشد کنم. معمولا برای بازی هر نقشی روی نقاط مشترک شخصیت خودم با آن نقش سرمایه‌گذاری می‌کنم و آن نقش را درمی‌آورم. با آقای مصدق یک تفاوت‌هایی داشتم ولی از آنجا که ایشان را خیلی دوست دارم نتوانستم این نقش را قبول نکنم. من عاشق مصدق هستم زیرا یکی از شخصیت‌های برجسته سیاست ایران است و می‌توانست نقطه عطفی در تاریخ ایران باشد اما به‌دلیل سیاست‌های غرب نشد. البته از نظر ساختار صورت شباهت‌هایی با ایشان دارم که باعث می‌شود خیلی از کارگردان‌ها انگیزه این را داشته باشند که مرا برای نقش دکتر مصدق انتخاب کنند. همانطور که شما زیرکانه گفتید وقتی شخصیتی واقعی، معاصر هم باشد کار، سخت‌تر هم می‌شود؛ زیرا بسیاری آن کاراکتر را می‌شناسند و نزدیک است و از آن فیلم و عکس زیادی هست. به هر حال من خیلی سعی کردم به کاراکتری که بازی می‌کنم وفادار باشم. از نظر تحقیقاتی خیلی روی شخصیت مصدق و حالات بدنی، میمیک صورت، تن صدا، نوع راه‌رفتن و... کار کردم. سعی کردم از بعد سیاسی و روانشناسی، ایشان را بشناسم.
با توجه به این که برای ایفای این نقش مطالعات زیادی درباره شخصیت دکتر مصدق داشتید، اگر بخواهید دکتر مصدق را برای ما توصیف کنید چه خواهید گفت؟ دکتر مصدق یک سیاست‌مرد شریف بود. آدمی راستگو بود که دروغ مصلحتی یا سیاستمدارانه هم ـ اگرچه سیاستمدار بسیار بزرگی بودـ نمی‌گفت. همیشه سعی می‌کرد بر پایه حقیقت، صداقت و عدالت حرف بزند. شاید جملاتی که من می‌گویم کمی شعارگونه به‌ نظر بیاید ولی واقعا اینطور بوده است. به‌شدت از نظر سیاسی زیرک بود ولی زیاد دروغ نمی‌گفت. اگر یک نگاه کوتاه به سخنرانی طولانی او در دادگاه لاهه داشته باشیم می‌فهمیم که چقدر انسان باهوشی بوده و سعی می‌کرده صادقانه به‌دنبال عدالت باشد. ولی در عین حال از نظر روانشناسی چقدر خوب مخاطب بین‌المللی خودش را می‌شناخته؛ به‌گونه‌ای فکت‌ها و واقعیت‌ها را برای دفاع در کنار هم می‌گذارد که مخاطبانش در حالت رودربایستی مجبور می‌شوند رأی مثبت به خواسته او بدهند.
مصدق موافقان و البته مخالفان زیادی دارد؛ فیدبک‌ها از ایفای این نقش برای شما چطور بود؟ از آنجا که که من در دنیای مجازی نیستم و اینستاگرام ندارم خیلی از بازتاب‌های این نقش در فضای مجازی اطلاع ندارم اما نزدیکان و همکارانم خیلی مثبت به این مسئله نگاه می‌کردند و من جزو افتخاراتم است که توانسته‌ام مصدق را به‌گونه‌ای و در موقعیتی بازی کنم که به آن لطمه نخورد؛ یعنی وفاداربودن خیلی برایم اهمیت داشت؛ چه در تئاتر قبلی و چه در این فیلم آخر که آقای کیمیایی کارگردانی کردند و ایشان هم همانگونه ارادت نسبت به مصدق داشتند. برایشان خیلی مهم بود تا این شمشیر را از رو بسته باشند برای کسانی که می‌خواهند منفی به مصدق نگاه کنند. ولی یک‌سری افراد ـ به‌خصوص در خارج از کشور ـ با مصدق مخالف هستند. شاه خیلی اشتباهات و کارهایی داشت که مورد تأیید من نبود ولی بزرگ‌ترین انتقادم در مورد اقداماتش علیه مصدق است.
اشاره کردید در فضای مجازی، فعالیت‌تان محدود است. علتش چیست؟ آدمی هستم که در خلوت خودم زندگی می‌کنم. می‌ترسم به دنیایی بروم که ذهنم مریض شود. حاشیه‌ها ذهن آدم را درگیر می‌کنند. وقتی یک نفر یک فحش به آدم می‌دهد، تا یک هفته ممکن است ناراحت شود یا وقتی یک نفر از او تعریف می‌کند خیال می‌کند کسی شده. من خلوت خودم را خیلی دوست دارم و حتی تلویزیون هم زیاد نگاه نمی‌کنم. زیاد سفر می‌روم. با اینکه دنیای مجازی چیزهای مثبت هم دارد اما ترجیح دادم در آن فعال نباشم.
نقش خاص دیگری هم هست که تمایل داشته باشید بازی کنید؟ من همیشه دلم می‌خواست نقش گاندی را بازی کنم. چندین بار جاهای مختلف ابراز کردم تا شاید تهیه‌کننده یا کارگردانی تحریک شود و این کار را شروع کند. درباره نقش‌های آثار بزرگ هم به‌تازگی با استاد علی نصیریان راجع به تئاترهای مختلفی که نوشته شده از قدیمی تا جدید، بحث‌های بسیار طولانی و لذتبخشی داشتیم که خیلی به شاه لیر می‌انجامید. این نقش، چقدر مثل اسمش، شاه‌نقش است! ابعاد بسیار پیچیده‌ای دارد. فکر می‌کنم چالشی که شاه‌لیر می‌تواند برای من در این سن داشته باشد، بیش از هر نقش دیگری است.
از ریسک و سختی‌های بازی در این روزهای کرونایی برایمان بگوید. در دوران کرونا اغلب سر کار بودم و پروتکل‌های بهداشتی‌ها را به‌جد رعایت کردم و خوشبختانه خیلی خوش‌شانس بودم که تا الان کرونا نگرفته‌ام. راستش وقتی در صحنه فیلمبرداری مجبور به رعایت‌نکردن برخی پروتکل‌های بهداشتی مثل برداشتن ماسک می‌شویم یاد صحنه‌های جنگ می‌افتم (به‌ شوخی)؛ مثل سربازهایی در خط مقدم که هر آن ممکن است یک تیر یا ترکشی به آنها اصابت کند. احساس می‌کردم در سینما هم همینطور است؛ چون مجبور هستیم ماسک نزنیم و در جمع‌های بزرگ ـ به‌خصوص صحنه‌هایی که تعداد زیادی بازیگر و هنرور هستند ـ حضور داشته باشیم که بسیار خطرناک است. ریسکی بود که من به جان خریدم. خوشحالم که لااقل کرونا من را به‌دلیل خانه‌نشاندن، افسرده نکرده است. خوشبختانه الان هم واکسن زده‌ام و تا حدودی خیالم راحت شده است.
شما در رفت‌وآمدهای داخل شهری از موتورسیکلت استفاده می‌کنید. این موضوع بازتاب زیادی پیدا کرده. هنوز هم با موتور رفت‌وآمد می‌کنید؟ از هفده‌سالگی تا الان همیشه موتور داشته‌ام و عاشق موتور هستم. عشقی که من به موتور دارم یک عشقی است که در حافظه ژنتیک من نقش بسته است. من با آن عجین هستم. فکر می‌کنم رابطه من با موتور شباهتی به رابطه یک انسان با وسیله نقلیه ندارد. حس می‌کنم رابطه من با موتور مثل ارتباط انسان‌های اولیه با اسب باشد؛ انسان اولیه‌ای که برای نخستین بار با اسب ارتباط برقرار کرد و بر پشت آن اسب نشست و قدش بلندتر شد و سرعتش بالاتر رفت و دنیا را از زاویه‌ای دیگر دید. الان ۲ تا موتور دارم؛ یک موتور برای مسافت‌های طولانی‌تر و یک موتور هم برای مسافت‌های کوتاه‌تر دارم. موتور هارلی دیویدسونم را فروختم چون برای من خیلی سنگین بود. الان وسپا سوار می‌شوم.
می‌دانم که شما اهل نصیحت‌کردن نیستید اما جوانان این روزها بسیار علاقه‌مند به موتور و انجام حرکات نمایشی و گاه خطرناک با آن شده‌اند. به‌نظرتان این هیجان از کجا نشأت می‌گیرد و می‌توان به‌گونه‌ای دیگر تخلیه‌اش کرد؟ با موتور حرکات نمایشی انجام نمی‌دهم و تک‌چرخ نمی‌زنم. الان شاید ۵۰ سال است موتورسوار هستم. یکی‌ دو بار تصادف‌های بسیار ناچیزی داشته‌ام. دلیلش این است که مراقبت می‌کنم. هر بار که می‌خواهم سوار موتور شوم فکر می‌کنم اگر تصادف کوچکی هم کنم ممکن است به شکستگی استخوان یا مرگ منتهی شود. به‌خصوص در سن بالاتر که استخوان‌های ما ضعیف‌تر است، باید بیشتر مراقب باشیم. هنگامی که موتوسوار مراقب است، لزوما این وسیله دیگر خطرناک نیست. همه به ما موتورسواران می‌گویند شما به کسی نمی‌زنید بلکه دیگران به شما می‌زنند ولی نه، اگر مراقب باشیم درصد احتمال تصادف خیلی پایین می‌آید.
شما نقش‌های جدی و کمدی متفاوتی بازی کرده‌اید اما نقش‌های خاکستری در کارنامه کاری شما کمرنگ است. این سلیقه و انتخاب شماست یا پیشنهادها اغلب اینگونه بوده است؟ هم خودم و هم دیگران به من نقش‌های خاص را پیشنهاد می‌دهند. وقتی نقشی خاکستری است معمولا نمی‌توانیم چالش‌برانگیز باشیم؛ به همین دلیل اگر خاکستری باشد خودم به آن ابعاد می‌دهم تا چالش‌برانگیز شود. من غلوشده بازی نمی‌کنم ولی انسان‌های غلو شده را خیلی دوست دارم.

***
آئیش در «خائن‌کشی» کیمیایی که نخستین همکاری‌اش با این نویسنده و کارگردان پیشکسوت است، همان نقشی را بر عهده دارد که در «راپورت‌های شبانه دکتر مصدقِ» اصغر خلیلی بر عهده داشت. او در آن نمایش مصدقِ پس از ملی‌ شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ تا هنگام درگذشت را بازی می‌کرد.

ارسال نظر